بؤلوم :
سه شنبه 31 اردیبهشت 1392     یازار : اِئل سَس
+ به يه ن

من امروز،مربي،بازيكن يا مديري نيستم كه عطاي فوتبال را سمبليك به لقايش ببخشم،نام من "هوادار"،كسي كه رونق ورزش در هياهوي حنجره اش گره خورده است اما سخن و خواسته اش بي ارزش تر از هر سخن بي ارزشي ست.من اين را به لقايش بخشيدم.بماند براي كساني كه 8 سال نبودند و به يكباره آمدند،اگرچه حماسه هايي كه خلق كردم به نام هركس كه زده شود من ناراحت نيستم.افتخارات بماند براي آنهايي كه باور كرده اند بدون هوادار مي شود حماسه خلق كرد.يك عقب گرد به 12 سال قبل و ديگر هيچ!

واقعيت مطلب ميان فصل تصميم به تعطيلي سايت گرفته شد اما به دليل اينكه تيم وارد حاشيه نشود، اين كار را نكرديم ولي حال ديگر زمان رفتن است ، زماني كه هوادار جان بركف پا برهنه پشه و مگس اين فوتبال ناميده شد بايد در اين سايت و استاديوم تخته مي شد! اما بنام عشق سكوت كرديم.اما از سكوت ما بد برداشت شد،سكوت كرديم چون حامي و عاشق تراختور بوديم.

مگر مرجع هر درخواست و انتقاد ما بوديم كه تير و تركش آن به ما اصابت كرد؟

امروز ضربه گيري بوديم در برابر هر ناملايمتي ،از اين پس نخواهيم بود ببينيم بعد از ما چه كسي مافيا خواهد بود!؟ ببينيم بعد از ما قرعه حاشيه سازي به نام كدامين جامعه رقم خواهد خورد! اينجا فقط خواسته هاي همين هوادارن انعكاس يافت،نه كمتر و نه بيشتر.

با خون دل و پول تو جيبي شخصي همين هوادار سايت پا برجا ماند، جز رضايت مردم و اداي حق بر اين هوادار خواسته اي ديگر نداشتيم.چون ناحق ننوشتيم قلم فروش ناميده شديم.اگر عالمانه سزاوار اين القاب دانسته شديم آنها را به خدا واگذار مي كنيم.وگرنه براي مردم و به خاطر همين مردم همه اين تهمت ها را هم به جان مي خريم.

اينجا را همان هواداراني سر پا نگه داشتند كه در استاديوم حضور داشتند،هواداري كه گاهاً توان پرداختن 3000 تومان پول بليط را هم نداشت.ببين چگونه به رشوه گيري و مافيا متهم مي شود!؟
اگر هوادار چنين فكر مي كند واگر نبود ما به خير و صلاح اين تيم است اين بار با نبودن صادقانه خدمت مي كنيم!

واقعيت اين هست كه تهمت ها را مي توان تحمل كرد اما بازي هاي زيركانه غير قابل تحمل است.واقعاً چه اتفاق افتاد؟ كدام ساختار و سيستم تغيير كرد،جز جابه جايي دو مهره هيچ اتفاقي نيفتاد.آنهايي كه نبايد باشند هنوز هم هستند.
به جاي گرفتن دست هوادار و يكي از بزرگترين سايتهاي هواداري كشور، آنها را به هر عملي متهم مي كنيم.بدون سند و بدون مدرك.به جاي افتخار به چنين مجموعه اي ببين چگونه نيروي ما را تحليل مي برند!؟

واقعيت اين هست كه خسته شديم،از همه تهمت هاي ناروا، از همه ناملايمتي ها، اين روزها اگر بدون چشم داشت كار كني به انواع و اقسام وصله ها خواهي چسبيد. برخي ها نخواستند بفهمند كه ما اينجا هستيم تا فقط نظر مردم را بدون كم و كاستي منتقل كنيم.

وقتي نظر اين هواداران ميليوني ارزشي ندارد چرا بايد باشيم!؟
وقتي نظرسنجي قاطع 90 درصدي را كسي  نميبيند چرا بايد باشيم!؟
وقتي براي خودمان خوش هستيم!
وقتي هيچ اهميتي به ما داده نمي شود،
چرا بايد باشيم؟

مگر اين مردم توني را نخواستند؟ خوب يا بد! چرا صورت مسأله پاك شد؟ اخراج توني غير از دهن كجي به اين مردم چه معني ديگري داشت؟
وقتي او را نخواستند وقتي اينچنين اور ا قرنطينه كردند،وقتي بي صدا رفت بدون آنكه فرصت دفاع از خود داشته باشد! بدون آنكه هوادار سخن هر دو طرف را گوش دهد،
واقعيت اينست كه واقعيتي وجود ندارد!

ما فقط عاشق تراختور بوديم و بس،اينها كه اينجا و در استاديوم هستند و بودند! از مريخ نيامده بودند،پسران شما و برادران شما هستند! كه جز اين دلخوشي ديگر نداشتند.
ما با تراكتور به ليگ برتر آمديم و با تراختور ماندگار شديم،با اشك ها و لبخندها ،با حماسه ها و افتخارها،با قلبي شكسته آمديم و با قلبي شكسته مي رويم.
كه از بيگانگان نناليم ،هرچه بر ما كرد آشنا كرد.

بدرود تا زماني كه كسي به حرف دل هوادار گوش دهد...

تيم مديريتي،تحليل گران و نويسندگان تراكتور اف سي